|
ریزش شخصیتها و حامیان حزب جمهوریخواه در بحبوحه بحران اجتماعی در آمریکا سبد رأی رئیسجمهور فعلی را تهدید میکند
شورش الکترال علیه ترامپ
علی آران: 19 هفته دیگر تکلیف آمریکا با یک پدیده عجیب و غریب مشخص میشود؛ پدیدهای که بروز و ظهورش در عرصه قدرت، با افول ستاره ایالاتمتحده در جهان و سقوط توأمان کاپیتالیسم و لیبرالیسم در خود آمریکا همراه شده است. مخالفان پرشمار دموکرات، لیبرال، سیاه، لاتین، آسیایی و حتی جمهوریخواه دونالد ترامپ، معتقدند او قورباغهای است که در گلوی عموسام گیر کرده و همه کاسه و کوزههای فروپاشی ساختاری و نظری آخرین ابرقدرت دنیا را بر سر او میشکنند اما نباید نادیده گرفت که عموسام باید سرانجام روزی قورباغهاش را میبلعید و امروز همان روز است. حقیقت این است که تصاحب کاخ سفید توسط این تاجر سلبریتی نیویورکی، نهتنها بدهی قدیمی نظام سرمایهداری آمریکا به والاستریت بود، بلکه ترامپ علاوه بر جلب مافیای یهودیان همشهریاش، پایگاه اجتماعی آمریکاییهای سفیدپوست متعصب و کلهپوستی ایالات میانی را که در حسرت «رویای بر باد رفته آمریکایی» هستند هم به نفع خود برانگیخت.
ریاستجمهوری غیرعادی ترامپ که خود محصول یکی از غیرعادیترین و مغشوشترین روندهای انتخاباتی این کشور در سال 2016 بود، در عین حال به منزله پدیدار شدن همه تناقضهای ساختاری حزب جمهوریخواه و نظام لیبرالـ دموکراسی آمریکا از عمق بروکراسی در سطح عمومی بود. یک ترامپ جمهوریخواه نماد دوگانگیهای حلنشدنی تاریخ آمریکاست، بویژه که میدانیم او به عنوان عضوی از طبقه نخبه نیویورک در اصل دموکرات بوده و دشمن سرسخت سیاستهای آخرین رئیسجمهور جمهوریخواه قبل از خودش یعنی جرج بوش پسر. خود نهاد جمهوریخواهان که در میانه قرن نوزدهم از شاکله «جیاوپی» یعنی متعصبترین میراثداران بردهداران حامی استقلال آمریکا از استعمار بریتانیا برآمد و بعد در قامت حزبی تماملیبرال علیه دموکراتها قد علم کرد تا قانون لغو بردهداری را در کنگره تصویب کند، هویتی مناقشهبرانگیز دارد.
حزبی که در قرن نوزدهم به لطف ساختار سیاسی 4-3 حزبی آمریکای پیش از جنگهای داخلی به قدرت رسیده بود و نخستین رئیسجمهورش، آبراهام لینکلنی بود که بهخاطر لغو بردهداری ترور شد، حالا در قرن بیستویکم، به همین ساختار بسته دوحزبی هم پایبند نیست و طبق تحلیل نشریه اسرائیلی هاآرتص، ترامپ حتی تلاش کرد در اتحاد با نخبگان صهیونیست، یک حزب واحد جمهوریخواه یهودیسالار را به رهبری آیپک در کنگره حاکم کند.
اگرچه بلندپروازیهای بنیاسرائیلی او در نهایت شکست خورد اما او از طرف دیگر بام افتاد و از جمهوریخواهان چهرهای فاشیستی ارائه داد. حزب لیبرال مخالف بردهداری 100 سال پیش، امروز جریان محافظهکاری بهشدت مرکزگرایانه نظام سیاسی ایالاتمتحده را نمایندگی میکند که گروههای افراطی سفیدهای برتریطلب و نژادپرست، حامیان رواج اسلحه و نظامیگری و اوانجلیستها (مسیحیان صهیونیست)، دیگر زیرگروههایش نیستند، بلکه به رأس آن نزدیک شدهاند. معلمان تاریخ کالجهای آمریکا قطعا کار دشواری داشتهاند تا برای شاگردانشان ارتباطی میان لینکلن برقرار کنند با ریگان، بوشهای پدر و پسر و بویژه ترامپ. بویژه که این کله زرد دهان گشاد آخری، حتی فرزند ایالات میانی یا جنوبی، یعنی پایگاه اجتماعی کلاسیک اکثریت سفید جمهوریخواه هم نیست و از یک خانواده مهاجر آلمانی از ساحل شمال شرقی برخاسته که در مناسبات مافیای یهودی- ایتالیایی محله کوئینز نیویورک حل شده بودند.
غلیان ضد نژادپرستانه 2 هفته اخیر علیه دولت جمهوریخواه، متعاقب قتل فجیع جرج فلوید تیرهپوست توسط پلیس مینهسوتا، نشان داد حزب جمهوریخواه در واپسین دگردیسی خود تحت رهبری ترامپ در حال تبدیل شدن به نهادی کاملا فاشیستی در نگاه افکار عمومی است.
این وجهه فاشیستی که 3 سال پیش به دنبال راهپیمایی کوکلوکس کلانها در شارلوتسویل در حمایت از ترامپ علنی شده بود، هفته پیش در میان جنگ لفظی مایک پمپئو، وزیر خارجه ترامپ با چینیها بیشتر به چشم آمد. در حالی که او در یک فرافکنی سیاسی چین را به آلمان نازی تشبیه میکرد، چینیها ترامپ را یک هیتلر واقعی خواندند و روی جلد خود ترامپ را شیطانی ضد جامعه تصویر کردند. بدین ترتیب یکی دیگر از تناقضهای نهادینهشده در عمق جامعه یانکیها به لطف ریاستجمهوری ترامپ بیرون زد تا اوضاع ایالات پنجاهگانه را بیش از پیش آشفته سازد.
* شکاف درونحزبی
ریشههای نژادپرستی در آمریکا هر چه باشد، امروز بخش مهمی از جامعه آمریکا اعم از رنگینپوستان و سفیدها، حزب جمهوریخواه به رهبری ترامپ را نماد آن میدانند. در تاریخچه معاصر فیلها (جمهوریخواهان) و الاغها (دموکراتها)، هر چه در قرن بیستم به عقب برویم نیز نمیتوانیم رویدادی مشابه پیدا کنیم که یک چهره سیاسی از خارج یکی از این 2 اردوگاه سیاسی، راه خود را بهسرعت به سمت حلقه حاکم بگشاید و با فتح قدرت واشنگتن، اسکلت قدیمی حزب را از درون فروپاشد. آخرین کسی که دست به تحول در ساختار جمهوریخواهان زد، جرج بوش پدر در دهه 1980 بود که نومحافظهکاران صهیونیست را به جریان اصلی جیاوپی تبدیل کرد اما حتی او هم به ساختار سنتی فیلها حمله نکرد.
امروز ولی شاهد آن هستیم که شاخصترین نسل رهبران جمهوریخواه از بوش پسر و یار غارش کالین پاول گرفته تا میت رامنی و تد کروز، زیر فشار سنگین اجتماعی ناشی از تظاهرات مردمی ضدنژادپرستی و اقتدارگرایی، دستکم در کوتاهمدت مجبور به اعلام برائت از حزب خانگی خود شدهاند که حالا برچسب «فاشیسم» روی آن خورده است.
واشنگتنپست این کوچ چهرههای قرمز به سمت آبی عرصه سیاست واشنگتن را به همهپرسی درونحزبی بر سر بود و نبود ترامپ تشبیه میکند. فیلهای بزرگ حتی آنهایی که گفتهاند در انتخابات آتی به بایدن دموکرات رای میدهند، در واقع نگران از دست دادن پایگاه حزبی خود هستند. ترامپ از افول مشروعیت هر 2 حزب سیاسی اصلی نهایت بهره را برد تا اولویتها و شعارهای خود را جایگزین مواضع رسمی کرده و از این طریق طیف خاموش و خاکستری را در حمایت از کارزار خود وارد چرخه رایدهی کند. اما این خطری برای رهبران قدیمیتر حزب هم بود، چرا که جامعه رأیدهنده جدید میتوانست پایگاه اجتماعی جمهوریخواهان را تغییر دهد که این اتفاق تا حدود زیادی هم محقق شد و امروز شاهد افراطگرایی به جای محافظهکاری معمول در مقر خیابان اول جاده جنوب شرقی واشنگتن هستیم.
جب بوش، برادر رئیسجمهور پیشین و رقیب اولیه ترامپ در کارزار درونحزبی انتخابات قبلی خیلی زود او را شناخته و چنین درباره بحران پیشآگهی داده بود: «او نامزد هرجومرج است و ممکن است رئیسجمهور هرجومرج شود»، و شد.
حال کریس سیلیتزا، سردبیر بخش سیاسی سیانان معتقد است این گرداب به نقطه آغازش بازگشته است و میرود که خود ترامپ را هم با خود ببرد.
نظرسنجی مشترک اخیر رویترز و ایپسوس، نشان میدهد رضایتمندی حامیان حزب جمهوریخواه از نحوه اداره امور توسط دولت ترامپ طی 3 ماه ناگهان حدود 30 درصد افت کرده (از 70 به 40 درصد) و این ریزش همراه با گسترش اعتراضات فلویدی، بهسرعت ادامه دارد.
حالا نافرمانی از ترامپ به پنتاگون هم سرایت کرده است و حتی وزیر دفاع او با رد فرمان ریختن نظامیان برای سرکوب تظاهراتکنندگان، بحران نژادپرستی را بسیار جدی میداند. وزیر قبلی دفاع ترامپ، جیمز متیس حتی از این هم فراتر میرود و از احتمال فروپاشی نظام ایالات متحده بر اثر بحران طبقاتی و نژادی موجود بیم میدهد. روزبهروز اخبار جدیتری از شکاف درون ساختار حزب و حتی ستاد انتخاباتی «رئیسجمهور هرجومرج» شنیده میشود و حلقه مشاوران کاخ سفید نیز به رسانهها پیغام میدهند که اگر ترامپ رفتارش را عوض نکند شکست در انتخابات 19 هفته دیگر قطعی است؛ نه فقط در حفظ کاخ سفید، بلکه حتی در سنا. به عبارت دیگر، جمهوریخواهان در آستانه یک کابوس تاریخی قرار گرفتهاند و به فاصله یک سال پس از ایده تبدیل سیستم کنگره به تکحزبی جمهوریخواه و حذف کامل دموکراتها، خود در وضعیت حذف مشابه قرار گرفتهاند؛ یک چرخش دیوانهوار در سرنوشت. این ولوله به یک زلزله سیاسی در بخش قرمز حاکمیت آمریکا منجر شده و گسلهایی عمیق را طی روزهای باقیمانده تا انتخابات زیر پای ترامپ و خانوادهاش باز میکند.
* «تغییر» در معادلات انتخاباتی
شاید هنوز هم برخی با مقایسه نظرسنجیهای ژوئن 2016 با امسال، مدعی باشند ترامپ آن زمان حتی در کنوانسیون جیاوپی هم بخت چندانی نداشت اما در نهایت با همان نبوغ شیطانیاش در ایجاد دوقطبی سیاسی ـ اجتماعی، نهتنها رقبای حزبی همانند تد کروز را از میدان به در کرد و حتی به حمایت از خود واداشت، بلکه در نهایت آرای الکترال را نیز حتی در قلمرو سنتی دموکراتها درو کرد.
او در انتخابات نوامبر 2016 با وجود آنکه در مجموع آرای کشوری 2 میلیون و870 هزار رای کمتر از هیلاری کلینتون داشت اما به لطف ساختار کالج انتخاباتی، با کسب 307 رای از 528 رای الکترال، به کاخ سفید رسید. در این راه فتح شگفتانگیز دیوار آبی متشکل از 4 ایالت میشیگان، پنسیلوانیا، ویسکانسین و مین که برای ادوار متمادی رای اکثریت و آرای کالج انتخاباتی را به حساب نامزدهای دموکرات واریز کرده بودند، مهمترین برگ برنده ترامپ قلمداد شد.
طبیعتا بحران جدید همان طور که دموکراتهای شکستخورده در انتخابات 2016 و دشمنان درونحزبی ترامپ انتظارش را میکشیدند، پارادایم انتخاباتی 2020 را از آنچه ترامپ القا کرده بود، یعنی شکوفایی اقتصادی به ارزشهای اجتماعی بویژه مبارزه با نژادپرستی و نابرابری تغییر داده است. با این حال، پارادایم جدید هم خود را در بستر مطالبه انتخاباتی عمومیتر «تغییر» نشان میدهد که توسط اوباما در پاسخ به نارضایتیهای ناشی از ناکارآمدی سیستم بویژه پس از بحران اقتصادی 2008 نهادینه شده بود. ترامپ که از خارج حلقه سیاست رسمی میآمد، کارزار ریاستجمهوری نخست خود را بر همین بستر بنا کرد و با شعارهای ضد ساختاری و ژست حاکمیتی که دموکراتها طی 8 سال به نماد آن تبدیل شده بودند، آرای یک طیف خاکستری ناراضی را موقتا به سمت جمهوریخواهان کشاند. بدیهی است ترامپ با مانور بیش از حد روی نیروهای نظامی (پنتاگون و پلیس) در رویدادهای داخلی و خارجی به دنبال 4 سال سوء مدیریت شدید خود را به نماد همان حاکمیت منفوری بدل ساخته که در ادوار قبلی انتخابات ریاستجمهوری، مک کین و رامنی (دنبالهروهای بوش) و کلینتون(دنباله رو اوباما) نمایندگانش بودند.
به همین دلیل حتی پیش از بحران کرونا و شورش اجتماعی ضدنژادپرستانه علیه نهادهای حاکم نیز تحلیلگران بر این باور بودند ترامپ در انتخابات 2020 فاقد سلاح برنده 4 سال قبل خود یعنی شعار «تغییر» است. در حالی که ترامپ تنها در حیطه شکوفایی اقتصادی و با آمارسازیهای آنچنانی درباره اشتغال و رشد اقتصادی، قول «تغییر» میداد اما در واپسین ماههای سال 2019 نیز چشمانداز اقتصادی چندان روشن نبود. بازگشت رکود اقتصادی در سال 2020 یکی از بحثهای رایج مطبوعات غربی در آن مقطع بود و وحشت از موج اعتراضی جوکریسم اوج میگرفت. نقطه عطف آن پیشبینی یک سال فاجعهبار اقتصادی همراه با هرج و مرج اجتماعی توسط تحلیلگران بانک «جی پی مورگان چیس»، عظیمترین بانک سرمایهای آمریکا و جهان بود که آن روز کمتر کسی جدی گرفت (رک: گزارش «آمریکای 2020، جوکر شوخی نیست»، «وطن امروز» 11 دی 1398). در عمل بحران کرونا، زودتر از بحران اقتصادی فرا رسید و نظام سرمایهداری را در آمریکا ضربه کرد و در سطحی بینالمللی به چالش کشید.
سیانان اخیرا گزارشی تطبیقی میان نتایج انتخابات ۲۰۱۶ و آخرین نظرسنجیهای فعلی منتشر و پیشبینی کرده که اگر ترامپ جز ایالت اوهایو، آرای الکترال را در زوج ایالتهای آریزونا و ویسکانسین یا میشیگان و ویسکانسین واگذار کند، قطعا نتیجه کلی را به بایدن خواهد باخت. در حال حاضر او در میشیگان و ویسکانسین به طور میانگین ۶ درصد رای کمتری از معاون سابق اوباما دارد. اما مشکل او از این هم جدیتر است، چون حتی در نظرسنجیهای 2 ماه پیش یعنی پیش از سقوط شدید اعتبارش نزد همحزبیها، حتی در فلوریدا، سومین منبع بزرگ آرای الکترال که پایگاه سنتی جمهوریخواهان بوده است نیز در مقابل 46 درصد آرای احتمالی بایدن تنها 40 درصد شانس داشته است.
علاوه بر شرایط اجتماعی کاملا معکوسی که نسبت به انتخابات 2016 بر فضای انتخابات 2020 حاکم شده، اوضاع در داخل ستاد ترامپ هم وخیم است. نهتنها پارادایم «تغییر» اجتماعی علیه ترامپ است، بلکه برخلاف دوره قبل دموکراتها با همه ضعفهایشان منسجمتر شدهاند و در عوض شکاف درون حزب جمهوریخواه بیشتر و بیشتر میشود. در نتیجه این شکاف بیسابقه، احتمال دارد شاهد یک پدیده سیاسی بیسابقه یعنی چرخش آرای الکترال جمهوریخواهان به سمت دموکراتها حتی در ایالتهایی باشیم که ترامپ هنوز در آنها آرای قابل توجهی دارد. این به معنای کودتای ساختار سیاسی علیه رئیسجمهور وقت خواهد بود.
ارسال به دوستان
مایک پمپئو پس از ناتوانی آمریکا در متوقف کردن نفتکشهای ایرانی، خبر از تحریمهای جدید در عرصه کشتیرانی داد
روغن ریخته تحریمی
* تحریم نفتکشها آذرماه سال گذشته تصویب شد و قرار بود 19 خرداد امسال اجرایی شود
گروه سیاسی: مانور اقتدار و موفقیت جمهوری اسلامی ایران در ارسال 5 نفتکش حامل سوخت به سمت ونزوئلا در هفتههای گذشته، تبدیل به یکی از مهمترین خطهای خبری در سطح جهان شد؛ اقدامی که از سویی بهمثابه یک همکاری سازنده میان 2 دولت تحریمشده از سوی آمریکا شناخته میشد و از سوی دیگر از آن بهعنوان یک رزمایش همهجانبه از سوی بلوک تحریمیها برای به چالش کشیدن نظام تحریمهای آمریکایی یاد شد. در چنین فضایی عصبانیت قابل پیشبینی آمریکا نسبت به این اقدام ایران و ناتوانیاش در متوقف کردن محمولههای سوختی ایران، باعث شد وزیر خارجه این کشور بار دیگر با توسل به زبان تهدید، سعی خود را معطوف به ترمیم جراحات حاصل از این موفقیت ایران سازد؛ تهدید بلوفآمیزی که این بار رنگ و بوی تحریمهایی را به خود گرفته است که هیچ کدام نمیتواند تحریم جدیدی به حساب آید.
به گزارش «وطن امروز»، پس از آنکه در سایه تهدیدهای آمریکا 5 نفتکش ایرانی فورچون، فارست، فاکسون، پتونیا و کلاول در سواحل ونزوئلا پهلو گرفتند، مقامات آمریکایی بار دیگر خشم خود را از این همکاری صورتگرفته میان تهران - کاراکاس نشان دادند. هفته گذشته بود که مایک پمپئو در مصاحبه با اندیشکده «امریکن اینترپرایز» با اشاره به مصمم بودن دولت آمریکا برای سرنگون کردن دولت مادورو به هر قیمت ممکن، به پهلوگیری موفقیتآمیز نفتکشهای ایران در سواحل ونزوئلا نیز واکنش نشان داد و گفت: این مقدار بنزین فقط برای چند هفته ونزوئلا کافی است. ای کاش به آنجا نمیرسیدند. ما در حال تماشا کردن هستیم. میدانیم که باز هم رخ میدهد. جهان باید شاهد باشد که ما هر کاری میکنیم تا تحریمها را به نحوی اجرا کنیم که برای مردم آمریکا معنی داشته باشد.
تهدیدهای پمپئو که در راستای سیاست کلی دولت آمریکا مبنی بر افزایش نارضایتیهای عمومی از دولتهای ضدآمریکایی و هدایت آنها به سمت فروپاشی داخلی است با توئیتهای جدید وی وارد مرحلهای تازه شد تا این بار وزیر خارجه آمریکا با تکرار کلیشههای تحریمی تلاش کند در عین احیای وجهه بینالمللی خود پس از ناتوانی در متوقف کردن محمولههای سوختی ایران، فضای رعبآور جدیدی را برای مردم ایران و ونزوئلا ترسیم کند. پمپئو با انتشار متنی در صفحه شخصی خود در توئیتر نوشت: تحریمها علیه شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران و شرکت ای- سیل از امروز (سهشنبه) اجرایی شد. بهرغم ادعاهای نظام ایران مبنی بر عدم اقدام به ساخت سلاحهای هستهای و سامانههای حمل آن، به تلاش برای دستیابی و تولید اقلام حساس اشاعهای ادامه داده است. پمپئو همچنین در توئیت دیگری نوشت: جهان باید هوشیار باشد و برای جلوگیری از دستیابی ایران به اقلام حساس اشاعهای- که ثبات و امنیت منطقه را تهدید میکند- اقدام کند.
برای پیدا کردن نسبت این 2 توئیت پمپئو اما باید کمی به عقب بازگشت. تحریمهای کشتیرانی ایران که از سال 2010 آغاز شده بود در جریان توافق هستهای ایران با کشورهای ۱+۵ نیز از نظام تحریمها خارج نشد. به عبارتی تعلیق تحریمهای خدمات حملونقل در بند 20 پیوست 5 برجام یعنی جایی که به صورت کلی به تحریمهای اتحادیه اروپایی در «روز انتقال» اشاره کرده، آمده است، که آنجا نیز این روز انتقالی 8 سال بعد از روز اجرای تعهدات (اواسط سال1402) ذکر شده است. بدین معنا که اساسا تحریمهای حوزه کشتیرانی ایران در سالهای اخیر با تعلیقی مواجه نبوده است که اقدام کشورمان در ارسال محمولههای سوختی به ونزوئلا را بتوان در سایه آن تعریف کرد. رد تهدیدهای جدید پمپئو که نسبت به تحریمهای جدید این کشور علیه خطوط کشتیرانی ایران (IRISL) و شرکت ای- سیل (E-Sail) مستقر در چین اجرایی کرده است را باید در آذرماه سال گذشته پیدا کرد، جایی که پمپئو فرمان تحریمهای جدیدی را صادر کرد که در آنها 2 برچسب «اشاعه تسلیحات کشتار جمعی» و «مقررات تحریمهای مالی ایران» وجود داشت و بنا بر توضیح وزارت خزانهداری این کشور قرار بود از خرداد ماه امسال اجرا شود و بر اساس آن، فروش محصولات زراعی، غذا، دارو و تجهیزات پزشکی را شامل میشود. تاثیر افزودن چنین قیدی بر تحریمهای کشتیرانی میتواند دشوار کردن صادرات اقلام انسانی به ایران باشد که از روز 19خردادماه آغاز شده است.
چنانکه در توضیحات بالا آمد، تحریمهای جدید آمریکا با هدف قرار دادن اقلامی که به سلامت و تغذیه مردم مربوط میشود، اقدامی در راستای بالا بردن نارضایتیهای عمومی است و نمیتواند تاثیری در تکرار اقداماتی همچون ارسال نفتکشهای ایرانی به سوی ونزوئلا داشته باشد؛ اتفاقی که روز دوشنبه نیز با ارسال یک فروند هواپیمای حامل کمکهای بشردوستانه برای مبارزه با بیماری «کووید-۱۹» به سمت ونزوئلا تکرار شد.
اما تفسیر دیگری که نسبت به این اقدام دولت آمریکا میتوان داشت تلاش آنها برای ترمیم وجهه خود بعد از ضربه حیثیتی است که با پهلوگیری نفتکشهای ایرانی در بنادر ونزوئلا به آنها وارد شد. حرکت 80روزه 5 نفتکش ایرانی با پرچمهای برافراشته و عبور از تنگه جبلالطارق و اقیانوس اطلس برای رسیدن به کشوری در آمریکای لاتین که از آن بهعنوان حیاط خلوت آمریکا یاد میشد، اقدامی جسورانه به شمار میرفت که حیثیت و اقتدار آمریکا در پروژه تحریمهای گسترده علیه 2 کشور ایران و ونزوئلا را با چالش مواجه ساخت. تجربه توقیف سال گذشته نفتکش ایرانی در تنگه جبلالطارق توسط نیروهای انگلیسی و مقابله بهمثل ایران با آن در توقیف نفتکش انگلیسی در خلیج فارس از سوی نیروهای ایرانی، باعث شده بود آمریکا وارد چنین قماری نشده و بهرغم دسترسی جغرافیایی به نفتکشهای ایرانی از توقیف و حتی ایجاد مزاحمت برای آنها چشمپوشی کند. در چنین فضایی واکنش اضطراری آمریکا به اقدام ایران و ارجاع به تحریمهایی که 6 ماه پیش تصویب کرده است، یادآور الگوی عملی این کشور در مواجهههایی است که در ماههای اخیر با ایران داشته است؛ امری که میتوان از تهدید ترامپ به هدف قرار دادن قایقهای جنگی ایران برای سرپوش گذاشتن به ناتوانی در واکنش به اقدامات دریایی ایران تا پیشنهاد همکاری مشترک برای مبارزه با داعش تنها ساعاتی پس از حمله موشکی ایران به پایگاه آمریکایی عینالاسد در عراق برای آن شاهد مثال آورد.
در مورد اخیر نیز میتوان حرکت جدید دولت آمریکا را بیش از آنکه تاکتیکی عملیاتی به حساب آورد، اقدامی تبلیغاتی برای کاهش فشاری دانست که در سایه موفقیت ایران در نفوذ به حیاط خلوت آمریکا به دست آمده است.
***
قدردانی نماینده ونزوئلا در سازمان ملل از رهبر انقلاب
«خورخه والرو»، سفیر و نماینده دائم ونزوئلا در سازمان ملل در گفتوگویی با شبکه المیادین درباره اعزام 5 نفتکش از ایران به ونزوئلا اعلام کرد، دولت ترامپ سیاستی جنایتکارانه علیه ونزوئلا در پیش گرفته و بیش از 30 میلیارد دلار از پول ونزوئلا را در بانکهایش و بانکهای اروپایی بلوکه کرده است؛ همچنین شرکت نفت «سیتکو» (پالایشگاه سیتکو در آمریکا که تحت مالکیت شرکت نفت دولتی ونزوئلا (PDVSA) قرار دارد) که مقر آن در هیوستن آمریکاست، ۳۷ میلیارد دلار از ونزوئلا سرقت کرد.
وی ادامه داد: این تجاوز امپراتوری آمریکا، جلوی دستیابی ونزوئلا به دارو را گرفت؛ در مقابل این سیاست امپریالیستی و خصمانه که بر سیر صنعت بنزین تأثیر گذاشت، با گرمی از حمایت ایران استقبال کردیم و ممنون ایران هستیم. والرو سپس به نیابت از ملت ونزوئلا از «اقدام بشردوستانه» دولت ایران و حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی تشکر کرد و گفت: ملت ایران و ونزوئلا 2 ملت برادر هستند و به نبرد خود علیه سیاست خصمانه ترامپ ادامه میدهند.
ارسال به دوستان
در انگلیس مردم به مجسمههای ادوارد کالستون و چرچیل و در بلژیک به مجسمه دومین پادشاه این کشور در قرن 19 حمله کردند
حمله اروپاییها به نمادهای نژادپرستی
* نخستوزیر انگلیس خواستار محاکمه حملهکنندگان به نمادهای نژادپرستی شد
گروه بینالملل: اعتراضات آمریکا در حالی امروز وارد چهاردهمین روز خود میشود که اعتراضات ضد نژادپرستی در سایرکشورهای دنیا ادامه دارد.
در اروپا سمتوسوی اعتراضات از اعتراض به قتل فجیع شهروند سیاهپوست 46 ساله آمریکایی توسط پلیس آمریکا در حال گذار به سمت اعتراض به نمادها و سمبلهای نژادپرستی در خود کشورهای اروپایی است. اوج این موضوع را در 2 کشور انگلیس و بلژیک که هر دو دارای سوابق استعماری هستند در روزهای گذشته شاهد بودیم. در انگلیس مجسمه بردهدار بزرگ تاریخ قرون وسطی و بنای یادبود وینستون چرچیل که به نوعی اسطوره تاریخ معاصر انگلیسیهاست بشدت خبرساز شد.
انگلیس به عنوان مهمترین متحد آمریکا در دنیا این روزها با چالشهای بسیاری مواجه است. بوریس جانسون، نخستوزیر این کشور که مدیریت وی در ماجرای کرونا، انگلیس را به پرتلفاتترین کشور دنیا بعد از آمریکا تبدیل کرد، در ماجرای اعتراضات ضدنژادپرستی هم به پرچالشترین کشور اروپایی تبدیل شد.
پریتی پاتل، وزیر کشور انگلیس، گفته است که براساس برآوردهای رسمی 137500 نفر در اعتراضات ضدنژادپرستی چند روز اخیر انگلیس شرکت کردهاند.
اعتراضات انگلیس مثل هر کشور دیگر اروپایی در حال برگزاری بود که مردم این کشور در اقدامی مهم که در انگلیس به عنوان یک تحول ویژه از آن یاد شد، اقدام به پایین کشیدن مجسمه یک چهره مشهور بردهدار در این کشور یعنی ادوارد کالستون کردند. وی بیش از 2 قرن پیش زندگی میکرد. انگلیسیها بعد از پایین کشیدن این مجسمه، آن را به رودخانهای که محل تخلیه فاضلاب است، انداختند. این مجسمه 125 سال پیش در یکی از خیابانهای بریستول نصب شده بود.
ادوارد کالستون یکی از اسطورههای قرون وسطای انگلیس است که به عنوان مؤسس کمپانی سلطنتی آفریقا مشهور است. کار اصلی وی خرید و فروش انسان، بردهداری و تولید شراب بوده است. جالب اینکه کمپانی بزرگی که وی تأسیس کرد هم در اواخر قرن هفدهم و آغاز قرن هجدهم میلادی عامل انتقال هزاران سیاهپوست آفریقایی از قاره سیاه به ایالاتمتحده بود. علت نصب مجسمه وی در بریستول برخی اقدامات بهظاهر خیریه مانند ساخت مدرسه، گرم خانه و کلیسا بوده است که درباره همین اقدامات وی هم بین مورخان اختلافنظرهای جدی وجود دارد.
جالب اینکه در بلژیک هم مجسمه لئوپولد دوم، پدر بلژیک مدرن بعد از آتش زده شدن توسط معترضان به نژادپرستی پایین کشیده شد. کینگ لئوپولد دومین پادشاه بلژیک در قرن نوزدهم بود که باعث کشته شدن 10 میلیون نفر در کنگو شد.
اینگونه به نظر میرسد که سمت و سوی حرکت کشورهای اروپایی در اعتراضات به قتل جرج فلوید به سمت حمله به نمادهای نژادپرستی متمایل شده باشد که در نوع خود یک نقطه عطف محسوب میشود.
* چنددستگی مقامات انگلیسی
این اقدام مردم آنقدر برای مقامات انگلیسی گران آمد که بلافاصله جبههبندی میان موافقان و مخالفان آن آغاز شد. برخی پایین کشیدن مجسمه اسطوره بردهداری تاریخ قرون وسطی را جرم تلقی کرده و برخی به حمایت از مردم پرداختند. مارتین، شهردار بریستول اولین مقام انگلیسی بود که در حمایت از اقدام معترضان وارد میدان شد و خطاب به منتقدان گفت: آنهایی که نمیخواستند این مجسمه در وسط شهرشان باشد جمع شدند و این وظیفه من است که میان مردم همبستگی ایجاد کنم و صدای این افراد و حقانیت آنها را که این مجسمه برایشان نوعی اهانت شخصی محسوب میشود، بشنوم.
به گزارش یورونیوز، شهردار بریستول تاکید کرد صبر و تحمل برخی شهروندان تمام شده است و خود آنها احساس کردند که باید این مجسمه سرنگون شود. شهرداری بریستول در نهایت مجسمه را از رودخانه بیرون کشید تا به موزهای در شهر منتقل کند.
در مقابل سخنان شهردار بریستول، ساجد جاوید، نماینده مجلس عوام و وزیر پیشین در کابینه دولت محافظهکار، در صفحه توئیترش نوشت، به عنوان کسی که در بریستول به دنیا آمده، از مجسمه یک تاجر برده تنفر دارد اما شهروندانی که مجسمه را پایین کشیدند مرتکب جرم شدهاند. کییر استارمر، رهبر جدید حزب کارگر انگلیس هم با لحنی دیپلماتیک گفت: سرنگون کردن یک مجسمه تاریخی کار درستی نبوده است. داستان آنجا عجیب میشود که پلیس انگلیس تحقیقات گستردهای را برای مشخص کردن و یافتن عوامل به فاضلاب انداختن مجسمه بردهدار بزرگ انگلیسی آغاز کرده است. برخی منابع انگلیسی مثل گاردین گزارش دادهاند که پلیس انگلیس حداقل 100 نفر را در همین ارتباط بازداشت کرده است.
* جانسون: صدای شما را شنیدم!
دولت انگلیس در روزهای گذشته تلاش فراوانی کرد تا مردم دنیا اطلاع چندانی از چندوچون اعتراضات انگلیس و بویژه جزئیات آن پیدا نکنند. نشان به آن نشان که پایین کشیده شدن مجسمه بردهدار بزرگ انگلیسی یا جمله صریح جانسون که خطاب به مردم معترض گفت: «صدای شما را شنیدم»(!) بازتابی در رسانههای دولتی انگلیس که به زبانهای غیرانگلیسی مثل فارسی فعالیت میکنند، نداشت.
بوریس جانسون که مدیریت کروناییاش مانند ترامپ مضحکه دنیا شده است، این بار نیز در مدیریت اعتراضات به مانند ترامپ نهتنها سبب ایجاد آرامش در کشورش نشد، بلکه خود آتشبیار معرکه شده است.
به گزارش «وطن امروز» به نقل از گاردین، جانسون خواستار محاکمه افرادی شد که با حضور در خیابانها، قانون فاصلهگذاری اجتماعی را نادیده گرفتهاند. برخی دولتهای متحد آمریکا مثل فرانسه در چند روز گذشته به بهانه رعایت مقررات کرونا مانع از برگزاری تجمعات جدی توسط مردم کشورشان شدهاند که البته در بسیاری از موارد به دلیل فوران جمعیت ناکام ماندهاند.
جانسون در سخنان خود به صراحت به پایین کشیده شدن مجسمه بردهدار انگلیسی اشاره کرد. وی البته جملاتی هم ضد نژادپرستی گفت که با توجه به تاکید وی بر برخورد با مردم، بازتاب چندانی نداشت. وی خطاب به معترضان گفت: صدای شما را شنیدم؛ حق با شماست؛ زندگی سیاهان موضوع مهمی است... من شما را درک میکنم.
* اعتراض شهردار لندن
هنوز ساعتی از اظهارات بوریس جانسون نگذشته بود که صادق خان، شهردار لندن بشدت از سخنان وی انتقاد کرد و گفت: از بوریس جانسون میخواهم خودش را به جای سیاهپوستان فرض کند. آن مجسمهای که پایین کشیده شد، باعث شده بود اجداد آن سیاهپوستان به بردگی گرفته و به انگلیس آورده شوند. من هیچ همدردیای با بوریس جانسون در این زمینه ندارم.
* مجروحیت 7 معترض آمریکایی در نیویورک بر اثر اصابت گلوله
در ادامه اعتراضات ضد نژادپرستی در آمریکا، دوشنبهشب منطقه بروکلین در شهر نیویورک شاهد یکی از هولناکترین صحنههای خشونتآمیز علیه مردم بود. در جریان این حادثه خشونتبار، در فاصله ۱۰ دقیقه ۷ نفر هدف اصابت گلوله از سوی افراد ناشناس قرار گرفتند. به گزارش روزنامه «نیویورکپست»، در تیراندازی اول، پای 2 مرد ۲۷ و ۳۴ ساله هدف اصابت گلوله قرار گرفت. درست ۵ دقیقه بعد تیراندازی دیگری به جراحت یک مرد ۳۵ ساله انجامید. سپس ۳ مرد ۱۷، ۳۵ و ۵۰ ساله و یک زن 23 ساله بر اثر اصابت گلوله زخمی شدند. روزنامه انگلیسی «دیلی میل» گزارش داد زن مجروحشده در وضعیت بحرانی قرار دارد. این اتفاقات 2 شب بعد از لغو مقررات منع آمدوشد که در پی اعتراضات به قتل شهروند سیاهپوست آمریکایی وضع شده بود، رخ داده است.
* از حمله به مردم پشیمان نیستیم
حمله مسلحانه به مردم در شرایطی رخ داده است که کایلی مکانانی، سخنگوی کاخ سفید دوشنبهشب در نشستی خبری گفت رئیسجمهور آمریکا یا هر فرد دیگر در دولت او درباره برخورد پلیس با معترضان به قتل «جرج فلوید» در اطرف کاخ سفید «اصلاً پشیمان» نیست. هفته گذشته برای اینکه دونالد ترامپ بتواند مقابل کلیسایی در نزدیکی کاخ سفید عکسی با انجیل بگیرد، پلیس ایالت واشنگتن، در میان تظاهراتکنندگان گاز اشکآور پرتاب کرد. به نوشته ایندیپندنت، رئیسجمهور آمریکا پیش از این حادثه و درست قبل از اینکه در میان این معترضان گاز اشکآور پرتاب شود، تهدید کرده بود با اعزام نهادهای اجرای قانون فدرال (پلیس فدرال) بر خیابانها مسلط خواهد شد.
* برملا شدن دروغ ترامپ از سوی دادستان کل
یک هفته پس از انتشار خبر پنهان شدن ترامپ در مخفیگاه کاخ سفید، «ویلیام بار» دادستان آمریکا در اظهاراتی که ادعای ترامپ درباره حضورش در پناهگاه کاخ سفید را نقض میکرد، گفت: اعتراضات اخیر به قدری خشونتآمیز بود که سرویس مخفی آمریکا به دونالد ترامپ توصیه کرد در پناهگاه کاخ سفید مخفی شود. این در حالی است که ترامپ خود پیشتر مدعی شده بود برای «بازرسی» به پناهگاه کاخ سفید رفته است.
به نظر میرسد اظهارات ویلیام بار بر گزارشهای منابع خبری متعددی صحه گذاشته که نشان میداد ترامپ عصر جمعه ۲۹ مه (۹ خرداد) همزمان با شدت گرفتن اعتراضات در خارج از کاخ سفید به پناهگاه موسوم به «مرکز عملیات اضطراری رئیسجمهور» فرار کرده است. ترامپ در مصاحبه با رادیو فاکسنیوز این گزارشها را رد کرد و مدعی شد آن روز برای بازرسی به پناهگاه رفته بود. رئیسجمهور آمریکا همچنین توصیه سرویس مخفی برای رفتن به پناهگاه به دلیل حفظ امنیتش را تکذیب کرد و مدعی شد «آنها گفتند زمان مناسبی است که به پناهگاه بروید و نگاهی به آنجا بیندازید، شاید لازم باشد روزی به آنجا بروید».
* تلاش انتخاباتی دموکراتها برای محدود کردن پلیس آمریکا
در پی اعتراضات گسترده علیه اقدام خشونتآمیز پلیس آمریکا، دموکراتهای مجلس نمایندگان در اقدامی که انتخاباتی ارزیابی میشود، لایحهای به منظور مقابله با خشونت پلیس این کشور و بیعدالتی نژادی ارائه کردند. بر اساس گزارش رویترز این لایحه ۱۳۴ صفحهای که به رهبری گروهی از نمایندگان سیاهپوست ارائه شده، چندین اقدام را برای جلوگیری از خشونت پلیس و بیعدالتی نژادی معرفی کرده است.
حق قربانیان بدرفتاری پلیس برای درخواست غرامت، استفاده از دوربین روی لباس پلیس، محدود کردن خشونت مرگبار و تسهیل تحقیقات مستقل درباره بدرفتاری پلیس از جمله طرحهایی است که این نمایندگان ارائه کردهاند. اگرچه نمایندگان در لایحه خود خواستار قطع بودجه پلیس نشدهاند اما گروهی از فعالان و معترضان چنین درخواستی را مطرح کرده بودند. دموکراتها امیدوارند اواخر ماه جاری میلادی در صحن مجلس نمایندگان درباره این طرح رأیگیری شود. اما هنوز معلوم نیست در صورت تصویب احتمالی این طرح، سنا نیز آن را به رأی خواهد گذاشت یا خیر. در همین حال دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا به طرحی که نمایندههای دموکرات کنگره در راستای تلاش برای فرونشاندن اعتراضات آمریکا با موضوع محدود کردن پلیس ارائه کردهاند، انتقاد کرد. ترامپ با انتشار 2 پیام توئیتری اعلام کرد دموکراتها دیوانه شدهاند.
* حمله افسران پلیس با چاقو به خودروی معترضان تا استقرار نظامیان ناشناس در واشنگتن
برخلاف اظهارات مقامهای آمریکایی مبنی بر نسبت دادن تخریب اموال عمومی به معترضان خشن، کلیپهای ویدئویی از اعتراضات آمریکا نشان میدهد افسران پلیس با چاقو، لاستیک خودروهای معترضان را پنچر میکنند. این ویدئو که از سوی خبرگزاریهای محلی منتشر شده است چندین افسر پلیس کلانتری منطقه «آنوکا» در مینیاپولیس را در حال پنچر کردن خودروهای معترضان با استفاده از چاقو نشان میدهد. آنها با استفاده از چاقوهایی که در دست دارند، لاستیک خودروها را پنچر میکنند تا معترضان، خبرنگاران و حتی پزشکان و کادر درمان حین اعتراضات وسیلهای برای حملونقل نداشته باشند. بهرغم ماهیت تحریکآمیز اینگونه اقدامات نیروهای پلیس، اداره حفاظت عمومی مینهسوتا مدعی شده است لاستیک این خودروها به نفع عموم مردم پنچر شده است. در همین حال گزارشهایی از استقرار نظامیان ناشناس در واشنگتن دیسی منتشر شده است.
***
[خشونت مجدد پلیس علیه سیاهپوستان]
پس از مینیاپولیس و کارولینای شمالی، سومین مراسم تشییع جرج فلوید، آمریکایی آفریقاییتبار که در بازداشت پلیس در ایالاتمتحده جان داد، در شهر هیوستون ایالت تگزاس آمریکا برگزار شد. هزاران نفر در تگزاس روز دوشنبه به تابوت جرج فلوید ادای احترام کردند و یاد وی را گرامی داشتند. گفته میشود بیش از 6300 نفر در این مراسم شرکت داشتند و مراسم بیش از 6 ساعت به طول انجامیده است. مراسم یادبود در هیوستون درست چند ساعت پس از آن برگزار شد که شورای شهر مینیاپولیس متعهد به منحل کردن و بازسازی اداره پلیس محلی شد. وی دیروز به خاک سپرده شد. در ویرجینیا نیز پلیس در اقدامی نژادپرستانه بار دیگر برای بازداشت یک شهروند سیاهپوست غیرمسلح به خشونت متوسل شد. علاوه بر این ایالتها در نیویورک، کالیفرنیا، واشنگتن دیسی و پنسیلوانیا نیز تجمعات اعتراضی برگزار شد. در همین حال، خبرنگار المیادین از بسته شدن همه راههای منتهی به کاخ سفید خبر داد. همزمان با این تحولات درک شووین، مامور پلیس 44 سالهای که با فشار دادن زانوی خود بر گردن جرج فلوید، شهروند سیاهپوست آمریکایی در شهر مینیاپولیس آمریکا موجب مرگ او شد، برای اولین بار در دادگاه حاضر شد. ماتو فرانک، قاضی پرونده جرج فلوید خواستار افزایش میزان وثیقه شووین شد و اظهار داشت: احتمال دارد وی به دلیل جدی بودن اتهامات و فشار روانی موجود در جامعه، اقدام به فرار کند. قاضی میزان وثیقه شووین را به یک میلیون و 250 هزار دلار افزایش داد. شووین و وکیلش به این تصمیم دادگاه اعتراض نکردند. اولین جلسه دادگاه 15 دقیقه به طول انجامید و تاریخ دادگاه بعدی برای 29 ژوئن تعیین شد.
ارسال به دوستان
عضو کمیته اپیدمیولوژی «کووید ـ 19» اعلام کرد
پایان پیک اول کرونا
* جهش بیسابقه تعداد بستریهای کرونایی
گروه اجتماعی: هر روز که میگذرد واقعیتهای جدیدی درباره کرونا کشف میشود و به بسیاری از باورهای قبلی شبهه وارد میکند؛ بتازگی اعلام شده ویروس «کووید-19» توسط ناقلان بدون علامت منتقل نمیشود، در حالی که قبلا تصور میشد این گروه از ناقلان عامل اصلی شیوع کرونا هستند.
به گزارش «وطن امروز»، احسان مصطفوی، عضو کمیته اپیدمیولوژی کرونا دیروز درباره انتقال «کووید-19» از طریق ناقلان بدون علامت گفت: قبلا گفته میشد هر فرد آلوده میتواند 5/2 نفر را مبتلا کند اما اکنون میزان کشندگی کرونا کمتر از 2 درصد است و بر اساس مطالعات در آمریکا میزان کشندگی کمتر از 3/0 درصد است. همچنین گفته میشود که بیش از یکسوم افراد بدون علامت هستند. دیروز سازمان جهانی بهداشت نیز اعلام کرد که افراد بدون علامت نمیتوانند انتقالدهنده کرونا باشند.
وی افزود: یکی از عوامل پایین بودن میزان کشندگی این بیماری در ایران جوان بودن جمعیت است؛ به طوری که نیمی از جمعیت کشورمان کمتر از 30 سال دارند اما در برخی کشورها مانند اسپانیا این میانگین 45 سال است.
عضو کمیته اپیدمیولوژی کرونا افزود: مجاهدتهای همکاران حوزه درمان و نبود چالش جدی در این حوزه از دیگر علل پایین بودن میزان مرگومیر کرونا در کشور است. در هفتههای اخیر روند تند افزایش تعداد مبتلایان گزارش شده و یکی از عوامل آن این است که میزان تست موارد مشکوک را افزایش داده و از حدود 10 هزار تست روزانه به 20 هزار تست رساندهایم.
عضو کمیته اپیدمیولوژی کرونا در پاسخ به فارس درباره میزان ابتلا به کرونا در کشور، گفت: مطالعات مختلفی انجام شده است. در تهران از کارمندان مختلف ادارات در یک ماه گذشته تست کرونا گرفته شد که نتیجه تست 20 درصد افراد مثبت بود و در افرادی که به دلیل بیماری دیگری به آزمایشگاه رفته بودند نیز تست کرونای 12 درصد آنها مثبت بود.
وی اضافه کرد: براساس مطالعات سازمان انتقال خون - که یک ماه پیش انجام شد - میزان بروز تجمعی در استانهای با آمار مبتلایان بالا 34 درصد، در استانهای با آمار متوسط 12 درصد و در استانهای با آمار کم 4 درصد بوده است.
عضو کمیته اپیدمیولوژی کرونا یادآور شد: بر اساس مطالعاتی در تهران از جمعیت عمومی تهران 8 درصد از موارد مثبت کرونا بودند و اگر این تحقیقات و مطالعات را بپذیریم باید بگوییم میزان آلودگی به کرونا بیش از 10درصد است؛ البته شدت ابتلا در استانهای مختلف متفاوت است. مصطفوی متذکر شد: بر اساس این یافتهها شاید 15 میلیون نفر در کشور تجربه آلودگی به ویروس کرونا را داشته و در طول این مدت مبتلا شده باشند اما تستهای سرولوژی خطاهایی نیز دارد.
* پیک اول کرونا را گذراندیم؟
یکی از سوالاتی که در جامعه وجود دارد این است که آیا موج شیوع کرونا را رد کردهایم؟ در این باره کارشناسان نظرات متنوعی دارند اما عضو کمیته اپیدمیولوژی کشوری کرونا اعتقاد دارد پیک اول را گذراندهایم. وی در این باره گفت: این موضوع نیز موید این است که ما از پیک اول عبور کردهایم و شاید پیکهای بعدی را داشته باشیم و این مربوط به روند کرونا در کشور است اما شاید تحلیل استانی دقیقتر از تحلیل وضعیت کل کشور باشد.
مصطفوی افزود: شاید برخی استانها پیک دوم و سوم را داشته باشند. تحلیل کمیته اپیدمیولوژی کرونا در هفته گذشته یعنی در هفته منتهی به 16 خرداد انجام شد که در این گزارش اعلام شد بیماری کرونا تغییر مختصر صعودی در کشور داشته است اما درباره استانهای آذربایجان شرقی، هرمزگان، کردستان، قم، مرکزی، یزد، فارس، خراسان جنوبی، گلستان، همدان، کرمان و کهگیلویهوبویراحمد در هفته منتهی به 16 خرداد روند صعودی وجود داشته و پیک اپیدمی شروع شده است.
وی ابراز کرد: دور از ذهن نیست پیکهای بعدی را داشته باشیم اما انتظار نداریم این میزان به شدت اواخر فروردین باشد. تحلیل دوم در این باره این است که بر اساس دادههای بیماران مشاهده میکنیم پیک اولیه در اواسط فروردین بوده و تقریبا در 2 ماه اخیر نوسان ملایمی در میزان مرگومیر داشتهایم و فوت روزانه 50 تا 80 بیمار را داشتیم.
وی تصریح کرد: درکل به نظر میرسد با بیماریای مواجه هستیم که سرایتپذیری بالایی دارد اما افرادی که سرانجام بر اثر ابتلا به کرونا جان خود را از دست میدهند افراد مسن و دارای بیماری زمینهای هستند. تقسیمبندی شهرها با وضعیت سفید و... براساس میزان بیماران بستری است.
عضو کمیته اپیدمیولوژی کرونا درباره ناتوانی در انجام تست بیشتر در کشور، خاطرنشان کرد: هم تست سرولوژی و هم تست پیسیآر داریم و آنچه نیاز داریم درباره تست مولکولی است که در برخی آزمایشگاهها انجام میشود. میتوانیم روزانه 20 هزار تست را انجام دهیم و این میزان را به 5/2 برابر برسانیم.
مصطفوی ابراز داشت: این افزایش انجام تست بر اساس سیاستهای تعریفی است. 30 بهمن سال گذشته ما تنها 4 آزمایشگاه انجام تست داشتیم و روزانه صدها تست انجام میشد. با تربیت نیروی انسانی و تامین تجهیزات لازم اکنون 150 آزمایشگاه تست کرونا را انجام میدهند و یکسوم آزمایشگاههای خصوصی نیز تست را انجام میدهند.
وی تصریح کرد: با توجه به این موارد در روزهای ابتدایی بیشتر تستها اولا روی بیماران بدحال انجام میشد اما با افزایش آزمایشگاهها انجام تست بیشتر شد و اکنون سیاست وزارتخانه این است که تمرکز بر افراد با ریسک بالا و در خطر مرگ باشد تا این افراد شناسایی شوند.
عضو کمیته اپیدمیولوژی کرونا در پایان متذکر شد اگر سیاست این باشد که افزایش تست داشته باشیم ما مشکل خاصی درباره انجام تست نداریم.
ارسال به دوستان
گفتوگو با حمید خلیلی، مدیر انتشارات شهید کاظمی درباره وضعیت نشر و کارنامه این انتشارات
چاپ برای مدافعان حرم
* شهید حججی یکی از فعالترین نیروهای حوزه کتاب بود
عباس اسماعیلگل: انتشارات شهید کاظمی که در چند سال اخیر به عنوان یکی از فعالترین ناشران کشور مطرح شده است در ایام کرونا هم تسلیم این ویروس نشده و بهرغم همه مشکلات در سال جدید با جدیت تمام به فعالیت پرجنبوجوش خود در حوزه نشر کشور ادامه داده است. حمید خلیلی، مدیر این انتشارات که چند سالی است به عنوان ناشر پیشرو ادبیات پایداری مشهور است در گفتوگو با «وطنامروز» به بررسی فعالیتهای اخیر این انتشارات پرداخته است.
* * *
* جناب خلیلی! شاید برای بسیاری از مخاطبان نحوه شکلگیری انتشارات شهید کاظمی جالب توجه باشد، در این باره توضیح میدهید؟
اگر بخواهم صادقانه بگویم باید عرض کنم منشأ شکلگیری انتشارات شهید کاظمی، عنایت شهید کاظمی بوده است و بنده که از دوستان و همرزمان این شهید بزرگوار در دوران دفاع مقدس بودم پس از به شهادت رسیدن این شهید تصمیم به راهاندازی موسسه فرهنگی شهید کاظمی گرفتم که حدود 6 سال فعالیتهای جدی فرهنگی و تربیتی در نجفآباد اصفهان در قالب این موسسه انجام میشد تا اینکه یکی سفرهای اردویی نوجوانان موسسه شهید کاظمی به مشهد مقدس باعث تغییر رویکردی اساسی در موسسه شد. در اردوی مشهد ما از بچههای موسسه خواستیم اوقاف فراغت خود را با نوشتن داستانهای کوتاه بگذرانند. پس از پایان اردو و با جمعآوری و مطالعه داستانکها با یک موضوع غیرقابل پیشبینی مواجه شدیم و آن کیفیت بیش از حد تصور داستانکها بود. از همانجا ما به فکر چاپ این داستانها افتادیم که پس از اتفاقاتی تصمیم گرفتیم ابتدا یک کتابفروشی زیر نظر موسسه شهید کاظمی در نجفآباد اصفهان راهاندازی کنیم تا بچههای موسسه بیشتر از گذشته با حال و هوای حرفهای کتاب و کتابخوانی آشنا شوند و در همین راستا تواناییهای بیشتری در حوزه نویسندگی کسب کنند.
احداث این کتابخانه از چند منظر برای موسسه شهید کاظمی سبب خیر شد. یکی از این موارد بحث اشتغالزایی نوجوانان و جوانان موسسه بود اما مهمترین مساله این بود که موسسه فرهنگی شهید کاظمی با تبدیل شدن به پایگاه کتابهای ادبیات پایداری در استان اصفهان به کارکرد جدیدی دست یافته بود و آن چیزی جز آغاز فعالیت ترویجی آثار ادبیات پایداری در کشور نبود. این رویکرد به نقطه عطفی در ساختار موسسه شهید کاظمی بدل شد و همان موقع توانست اتفاقهای مهمی را در حوزه آثار دفاعمقدس و انقلاب رقم بزند که از این میان میتوان به فروش 4 هزار نسخه کتاب «من زندهام» توسط بچههای موسسه در شهر نجفآباد اصفهان اشاره کرد. در ادامه با احداث یک کتابخانه دیگر نسبت به اخذ مجور انتشارات شهید کاظمی اقدام و رسما به صنعت نشر ورود کردیم.
* اگر اشتباه نکنم شهید حججی هم در آن زمان از چهرههای فعال موسسه شهید کاظمی بود.
بله! این شهید بزرگوار که آن زمان نوجوان بود یکی از فعالترین نیروهای موسسه بود که در ابتدا عضو گروههای علمی و ورزشی موسسه بود و پس از مدتی تحت تاثیر بیانات رهبر حکیم انقلاب به گروه «کتاب» موسسه پیوست.
* کدام بیانات منظور شماست؟
همان سالها که فعالیت ترویجی بچههای کتابفروشی موسسه به اوج خود رسیده بود، همراه با سایر فعالان حوزه کتاب دیداری با رهبر معظم انقلاب داشتیم و بنده در ابتدای این جلسه درباره این فعالیت به مقام معظم رهبری توضیح دادم و ایشان تا پایان دیدار چندین بار خطاب به فعالان حوزه کتاب از فعالیت ترویجی موسسه یاد کردند و به سایرین توصیه کردند که اینگونه اقدامات را سرلوحه کار خود قرار دهند. بنده پس از این دیدار این مباحث را بین بچههای موسسه مطرح کردم که شهید حججی هم با شنیدن این بیانات بلافاصله به گروه کتاب موسسه پیوست تا به نوعی در ولایتپذیری گام مهمی در حوزه فرهنگی بردارد.
* با این اوصاف، باید گفت انتشارات شهید کاظمی برخلاف روال معمول ابتدا در حوزه توزیع و ترویج گام برداشته و سپس وارد بازار هزارتوی نشر شده است.
یک مشکل اساسی که بسیاری از ناشران با آن مواجهند، عدم فروش مورد انتظار آثارشان است که این اتفاق به دلیل نبود مخاطب برای آثارشان رقم میخورد اما انتشارات شهید کاظمی در واقع در جهت معکوس سایر ناشران حرکت کرد، به این صورت که با فعالیتهای ترویجیمان قبل از ورود به عرصه نشر تعداد زیادی مخاطب آثار ادبیات پایداری برای خود دست و پا کردیم، به طوری که قبل از انتشار آثارمان از فروش قطعی تعداد قابل توجهی از آن اطمینان خاطر داریم و با فراغ بال با انواع و اقسام فعالیتهای ترویجی و تبلیغی به سراغ مخاطبان جدید میرویم.
* در اساسنامه انتشارات شهید کاظمی اینطور آمده که یکی از فعالیتهای اصلی این انتشارات، حوزه ترویج کتاب است، آیا در این حوزه به دیگر ناشران هم کمک میکنید؟
به جرات میتوان گفت در حوزه پخش آثار، انتشارات شهید کاظمی یکی از فعالترین ناشران کشور است که علاوه بر پخش آثار خودمان، پخش منشورات 100 ناشر را هم عهدهدار هستیم و این اتفاق مهم را با کمک شبکه بزرگ مخاطبان موسسه شهید کاظمی رقم میزنیم.
* در حوزه پخش آثار این 100 ناشر که اشاره کردید، بیشتر چه نوع آثاری عرضه میشود؟
همانطور که در ساختار کاری انتشارات شهید کاظمی آمده است، ما در این انتشارات آثاری را که بر مبنای 3 موضوع بیانات رهبر حکیم انقلاب، محوریت شهدا و «مقاومت و پایداری» استوار باشد، روانه بازار نشر میکنیم و در حوزه توزیع آثار 100 ناشر تحت قرارداد هم کتابهایی را پخش میکنیم که در یکی از این 3 محور اصلی بگنجد، زیرا مخاطبان ثابت ما اغلب پیگیر تازههای نشر در این موضوعات هستند.
* اینکه انتشارات شهید کاظمی به عنوان یکی از فعالترین ناشران خصوصی کشور شناخته میشود بیدلیل نیست، شما در حوزه ادبیات پایداری طی 8 سال فعالیت خود در حوزه نشر، کتابهای بسیاری با موضوعات مختلف انقلاب اسلامی، ادبیات پایداری و مقاومت به چاپ رساندهاید اما به زعم اغلب مخاطبان این حد از تولیدات به کیفیت آثار کمترین لطمه را وارد کرده است، در این باره توضیح میدهید؟
در وهله اول باید گفت، این موارد که شما اشاره کردید جز لطف خدا و همراهی مخاطبان وفادار هیچ علت دیگری ندارد اما کملطفی است در این لحظه از کارکنان انتشارات شهید کاظمی یادی نکنم که به معنای واقعی جهادگرانه و با عشق و علاقه در این انتشارات مشغول به فعالیت هستند و بدون شک این حجم از موفقیتی که شما میگویید بدون حضور این عزیزان رقم نمیخورد. اما اگر بخواهم کمی با مصداق درباره عملکرد انتشارات شهید کاظمی بگویم، باید به این نکته اشاره کنم که از ســال 91 با گسترش فعالیتهایمان، ترویج کتاب و فرهنگ کتابخوانی را سرلوحه فعالیتهای فرهنگی خود قرار دادیم و انتشـارات شهیدکاظمی را تأسیــس کردیم. این انتشارات تا به امروز 320 عنــــوان کتاب در حوزه ادبیات پایداری و مقاومت اسلامی روانه بازار نشر کرده است و از سوی دیگر در سالهای 95 و 96 به عنوان ناشر برگزیده سال انتخاب شدیم که این اتفاق مسؤولیت ما را برای عملکرد بهتر سختتر کرده است.
البته در این سالها افتخاراتی چون ناشر تقدیر شده در کتاب سال دفاعمقدس و نامزدی در جشنواره جلال آلاحمد، برای انتشارات شهید کاظمی به دست آمده که هیچ کدام از اینها بدون عنایت ویژه شهدا امکانپذیر نبود.
* انتشارات شما در حوزه ترجمه هم فعالیت چشمگیری دارد؛ در این باره توضیح میدهید؟
تاکنون ترجمه 20 کتاب از زبانهای دیگر به فارسی را عهدهدار بوده و در توزیع گسترده آن نقش داشتهایم که این کتابها همگی با محوریت فرهنگ پایداری و مقاومت بوده است اما در کنار این موارد، ترجمه چندین عنوان کتاب از انتشارات به زبانهای عربی، اردو و انگلیسی را هم برای مخاطبان غیرفارسیزبان داشتهایم که آثار «کار باید تشکیلاتی باشد»، «سربلند»، «دیدم که جانم میرود»، «عشق فصل»، «پایان»، «ملاصالح»، «ابووصال»، «چمروش»، «شهید عزیز»، «عباس برادرم»، «رفیق مثل رسول»، «از امالرصال تا خان طومان»، «ماه در آینه» و «خداحافظ دنیا» را شامل میشود.
* شما در حوزه آثار با محوریت زندگینامه شهدای مدافع حرم یکی از انتشاراتیهای پیشرو محسوب میشوید، آیا این روند ادامه خواهد داشت؟
قطعا همینطور خواهد بود و تاکنون انتشارات شهید کاظمی حدود 40 اثر با موضوع مدافعان حرم روانه بازار نشر کرده است که این روند صعودی مسلما ادامه خواهد داشت. البته بیان این نکته خالی از لطف نیست که از میان آثار انتشارات 261 عنوان ویژه پایداری، مقاومت و بیانات مقام معظم رهبری بوده است که در کنار این مورد 13 عنوان کتاب در حوزه استکبارستیزی و جریانشناسی و همچنین 11 عنوان کتاب با موضوع نقد مذاکرات هستهای و برجام منتشر کردهایم.
* همانطور که خودتان اشاره کردید در کارنامه کاری انتشارات شهید کاظمی آثار پرسروصدایی را درباره برجام و مذاکرات هستهای روانه بازار نشر کردهاید و از سوی دیگر هم بتازگی کتاب جنجالی «جاسوسبازی» را منتشر کردید، به نظر شما وارد شدن به حوزه نشر آثار جنجالی برای انتشارات بیحاشیه شهید کاظمی خطرناک نیست؟ و از اینکه انتشارات شما را وارد حاشیه کند، نگران نمیشوید؟
ببینید! ابتدا باید با قاطعیت اشاره کنم که تمام آثار منتشر شده انتشارات شهید کاظمی باید حول یکی از 3 محوری که پیش از این اشاره شده است بگنجد. دوم آنکه ما به هیچ عنوان در انتشارات شهید کاظمی کار غیرقانونی انجام نمیدهیم و هر چیزی را که دستگاه متولی اجازه نشر بدهد در چارچوب کاری خود انجام میدهیم و اگر منعی برای برخی آثار باشد هم ضمن پیگیری به قانون احترام میگذاریم.
ارسال به دوستان
ریزش شخصیتها و حامیان حزب جمهوریخواه در بحبوحه بحران اجتماعی در آمریکا، سبد رأی رئیسجمهور فعلی را تهدید میکند
شورش الکترال علیه ترامپ
علی آران: 19 هفته دیگر تکلیف آمریکا با یک پدیده عجیب و غریب مشخص میشود؛ پدیدهای که بروز و ظهورش در عرصه قدرت، با افول ستاره ایالاتمتحده در جهان و سقوط توأمان کاپیتالیسم و لیبرالیسم در خود آمریکا همراه شده است. مخالفان پرشمار دموکرات، لیبرال، سیاه، لاتین، آسیایی و حتی جمهوریخواه دونالد ترامپ، معتقدند او قورباغهای است که در گلوی عموسام گیر کرده و همه کاسه و کوزههای فروپاشی ساختاری و نظری آخرین ابرقدرت دنیا را بر سر او میشکنند اما نباید نادیده گرفت که عموسام باید سرانجام روزی قورباغهاش را میبلعید و امروز همان روز است. حقیقت این است که تصاحب کاخ سفید توسط این تاجر سلبریتی نیویورکی، نهتنها بدهی قدیمی نظام سرمایهداری آمریکا به والاستریت بود، بلکه ترامپ علاوه بر جلب مافیای یهودیان همشهریاش، پایگاه اجتماعی آمریکاییهای سفیدپوست متعصب و کلهپوستی ایالات میانی را که در حسرت «رویای بر باد رفته آمریکایی» هستند هم به نفع خود برانگیخت.
ریاستجمهوری غیرعادی ترامپ که خود محصول یکی از غیرعادیترین و مغشوشترین روندهای انتخاباتی این کشور در سال 2016 بود، در عین حال به منزله پدیدار شدن همه تناقضهای ساختاری حزب جمهوریخواه و نظام لیبرالـ دموکراسی آمریکا از عمق بروکراسی در سطح عمومی بود. یک ترامپ جمهوریخواه نماد دوگانگیهای حلنشدنی تاریخ آمریکاست، بویژه که میدانیم او به عنوان عضوی از طبقه نخبه نیویورک در اصل دموکرات بوده و دشمن سرسخت سیاستهای آخرین رئیسجمهور جمهوریخواه قبل از خودش یعنی جرج بوش پسر. خود نهاد جمهوریخواهان که در میانه قرن نوزدهم از شاکله «جیاوپی» یعنی متعصبترین میراثداران بردهداران حامی استقلال آمریکا از استعمار بریتانیا برآمد و بعد در قامت حزبی تماملیبرال علیه دموکراتها قد علم کرد تا قانون لغو بردهداری را در کنگره تصویب کند، هویتی مناقشهبرانگیز دارد.
حزبی که در قرن نوزدهم به لطف ساختار سیاسی 4-3 حزبی آمریکای پیش از جنگهای داخلی به قدرت رسیده بود و نخستین رئیسجمهورش، آبراهام لینکلنی بود که بهخاطر لغو بردهداری ترور شد، حالا در قرن بیستویکم، به همین ساختار بسته دوحزبی هم پایبند نیست و طبق تحلیل نشریه اسرائیلی هاآرتص، ترامپ حتی تلاش کرد در اتحاد با نخبگان صهیونیست، یک حزب واحد جمهوریخواه یهودیسالار را به رهبری آیپک در کنگره حاکم کند.
اگرچه بلندپروازیهای بنیاسرائیلی او در نهایت شکست خورد اما او از طرف دیگر بام افتاد و از جمهوریخواهان چهرهای فاشیستی ارائه داد. حزب لیبرال مخالف بردهداری 100 سال پیش، امروز جریان محافظهکاری بهشدت مرکزگرایانه نظام سیاسی ایالاتمتحده را نمایندگی میکند که گروههای افراطی سفیدهای برتریطلب و نژادپرست، حامیان رواج اسلحه و نظامیگری و اوانجلیستها (مسیحیان صهیونیست)، دیگر زیرگروههایش نیستند، بلکه به رأس آن نزدیک شدهاند. معلمان تاریخ کالجهای آمریکا قطعا کار دشواری داشتهاند تا برای شاگردانشان ارتباطی میان لینکلن برقرار کنند با ریگان، بوشهای پدر و پسر و بویژه ترامپ. بویژه که این کله زرد دهان گشاد آخری، حتی فرزند ایالات میانی یا جنوبی، یعنی پایگاه اجتماعی کلاسیک اکثریت سفید جمهوریخواه هم نیست و از یک خانواده مهاجر آلمانی از ساحل شمال شرقی برخاسته که در مناسبات مافیای یهودی- ایتالیایی محله کوئینز نیویورک حل شده بودند.
غلیان ضد نژادپرستانه 2 هفته اخیر علیه دولت جمهوریخواه، متعاقب قتل فجیع جرج فلوید تیرهپوست توسط پلیس مینهسوتا، نشان داد حزب جمهوریخواه در واپسین دگردیسی خود تحت رهبری ترامپ در حال تبدیل شدن به نهادی کاملا فاشیستی در نگاه افکار عمومی است.
این وجهه فاشیستی که 3 سال پیش به دنبال راهپیمایی کوکلوکس کلانها در شارلوتسویل در حمایت از ترامپ علنی شده بود، هفته پیش در میان جنگ لفظی مایک پمپئو، وزیر خارجه ترامپ با چینیها بیشتر به چشم آمد. در حالی که او در یک فرافکنی سیاسی چین را به آلمان نازی تشبیه میکرد، چینیها ترامپ را یک هیتلر واقعی خواندند و روی جلد خود ترامپ را شیطانی ضد جامعه تصویر کردند. بدین ترتیب یکی دیگر از تناقضهای نهادینهشده در عمق جامعه یانکیها به لطف ریاستجمهوری ترامپ بیرون زد تا اوضاع ایالات پنجاهگانه را بیش از پیش آشفته سازد.
* شکاف درونحزبی
ریشههای نژادپرستی در آمریکا هر چه باشد، امروز بخش مهمی از جامعه آمریکا اعم از رنگینپوستان و سفیدها، حزب جمهوریخواه به رهبری ترامپ را نماد آن میدانند. در تاریخچه معاصر فیلها (جمهوریخواهان) و الاغها (دموکراتها)، هر چه در قرن بیستم به عقب برویم نیز نمیتوانیم رویدادی مشابه پیدا کنیم که یک چهره سیاسی از خارج یکی از این 2 اردوگاه سیاسی، راه خود را بهسرعت به سمت حلقه حاکم بگشاید و با فتح قدرت واشنگتن، اسکلت قدیمی حزب را از درون فروپاشد. آخرین کسی که دست به تحول در ساختار جمهوریخواهان زد، جرج بوش پدر در دهه 1980 بود که نومحافظهکاران صهیونیست را به جریان اصلی جیاوپی تبدیل کرد اما حتی او هم به ساختار سنتی فیلها حمله نکرد.
امروز ولی شاهد آن هستیم که شاخصترین نسل رهبران جمهوریخواه از بوش پسر و یار غارش کالین پاول گرفته تا میت رامنی و تد کروز، زیر فشار سنگین اجتماعی ناشی از تظاهرات مردمی ضدنژادپرستی و اقتدارگرایی، دستکم در کوتاهمدت مجبور به اعلام برائت از حزب خانگی خود شدهاند که حالا برچسب «فاشیسم» روی آن خورده است.
واشنگتنپست این کوچ چهرههای قرمز به سمت آبی عرصه سیاست واشنگتن را به همهپرسی درونحزبی بر سر بود و نبود ترامپ تشبیه میکند. فیلهای بزرگ حتی آنهایی که گفتهاند در انتخابات آتی به بایدن دموکرات رای میدهند، در واقع نگران از دست دادن پایگاه حزبی خود هستند. ترامپ از افول مشروعیت هر 2 حزب سیاسی اصلی نهایت بهره را برد تا اولویتها و شعارهای خود را جایگزین مواضع رسمی کرده و از این طریق طیف خاموش و خاکستری را در حمایت از کارزار خود وارد چرخه رایدهی کند. اما این خطری برای رهبران قدیمیتر حزب هم بود، چرا که جامعه رأیدهنده جدید میتوانست پایگاه اجتماعی جمهوریخواهان را تغییر دهد که این اتفاق تا حدود زیادی هم محقق شد و امروز شاهد افراطگرایی به جای محافظهکاری معمول در مقر خیابان اول جاده جنوب شرقی واشنگتن هستیم.
جب بوش، برادر رئیسجمهور پیشین و رقیب اولیه ترامپ در کارزار درونحزبی انتخابات قبلی خیلی زود او را شناخته و چنین درباره بحران پیشآگهی داده بود: «او نامزد هرجومرج است و ممکن است رئیسجمهور هرجومرج شود»، و شد.
حال کریس سیلیتزا، سردبیر بخش سیاسی سیانان معتقد است این گرداب به نقطه آغازش بازگشته است و میرود که خود ترامپ را هم با خود ببرد.
نظرسنجی مشترک اخیر رویترز و ایپسوس، نشان میدهد رضایتمندی حامیان حزب جمهوریخواه از نحوه اداره امور توسط دولت ترامپ طی 3 ماه ناگهان حدود 30 درصد افت کرده (از 70 به 40 درصد) و این ریزش همراه با گسترش اعتراضات فلویدی، بهسرعت ادامه دارد.
حالا نافرمانی از ترامپ به پنتاگون هم سرایت کرده است و حتی وزیر دفاع او با رد فرمان ریختن نظامیان برای سرکوب تظاهراتکنندگان، بحران نژادپرستی را بسیار جدی میداند. وزیر قبلی دفاع ترامپ، جیمز متیس حتی از این هم فراتر میرود و از احتمال فروپاشی نظام ایالات متحده بر اثر بحران طبقاتی و نژادی موجود بیم میدهد. روزبهروز اخبار جدیتری از شکاف درون ساختار حزب و حتی ستاد انتخاباتی «رئیسجمهور هرجومرج» شنیده میشود و حلقه مشاوران کاخ سفید نیز به رسانهها پیغام میدهند که اگر ترامپ رفتارش را عوض نکند شکست در انتخابات 19 هفته دیگر قطعی است؛ نه فقط در حفظ کاخ سفید، بلکه حتی در سنا. به عبارت دیگر، جمهوریخواهان در آستانه یک کابوس تاریخی قرار گرفتهاند و به فاصله یک سال پس از ایده تبدیل سیستم کنگره به تکحزبی جمهوریخواه و حذف کامل دموکراتها، خود در وضعیت حذف مشابه قرار گرفتهاند؛ یک چرخش دیوانهوار در سرنوشت. این ولوله به یک زلزله سیاسی در بخش قرمز حاکمیت آمریکا منجر شده و گسلهایی عمیق را طی روزهای باقیمانده تا انتخابات زیر پای ترامپ و خانوادهاش باز میکند.
* «تغییر» در معادلات انتخاباتی
شاید هنوز هم برخی با مقایسه نظرسنجیهای ژوئن 2016 با امسال، مدعی باشند ترامپ آن زمان حتی در کنوانسیون جیاوپی هم بخت چندانی نداشت اما در نهایت با همان نبوغ شیطانیاش در ایجاد دوقطبی سیاسی ـ اجتماعی، نهتنها رقبای حزبی همانند تد کروز را از میدان به در کرد و حتی به حمایت از خود واداشت، بلکه در نهایت آرای الکترال را نیز حتی در قلمرو سنتی دموکراتها درو کرد.
او در انتخابات نوامبر 2016 با وجود آنکه در مجموع آرای کشوری 2 میلیون و870 هزار رای کمتر از هیلاری کلینتون داشت اما به لطف ساختار کالج انتخاباتی، با کسب 307 رای از 528 رای الکترال، به کاخ سفید رسید. در این راه فتح شگفتانگیز دیوار آبی متشکل از 4 ایالت میشیگان، پنسیلوانیا، ویسکانسین و مین که برای ادوار متمادی رای اکثریت و آرای کالج انتخاباتی را به حساب نامزدهای دموکرات واریز کرده بودند، مهمترین برگ برنده ترامپ قلمداد شد.
طبیعتا بحران جدید همان طور که دموکراتهای شکستخورده در انتخابات 2016 و دشمنان درونحزبی ترامپ انتظارش را میکشیدند، پارادایم انتخاباتی 2020 را از آنچه ترامپ القا کرده بود، یعنی شکوفایی اقتصادی به ارزشهای اجتماعی بویژه مبارزه با نژادپرستی و نابرابری تغییر داده است. با این حال، پارادایم جدید هم خود را در بستر مطالبه انتخاباتی عمومیتر «تغییر» نشان میدهد که توسط اوباما در پاسخ به نارضایتیهای ناشی از ناکارآمدی سیستم بویژه پس از بحران اقتصادی 2008 نهادینه شده بود. ترامپ که از خارج حلقه سیاست رسمی میآمد، کارزار ریاستجمهوری نخست خود را بر همین بستر بنا کرد و با شعارهای ضد ساختاری و ژست حاکمیتی که دموکراتها طی 8 سال به نماد آن تبدیل شده بودند، آرای یک طیف خاکستری ناراضی را موقتا به سمت جمهوریخواهان کشاند. بدیهی است ترامپ با مانور بیش از حد روی نیروهای نظامی (پنتاگون و پلیس) در رویدادهای داخلی و خارجی به دنبال 4 سال سوء مدیریت شدید خود را به نماد همان حاکمیت منفوری بدل ساخته که در ادوار قبلی انتخابات ریاستجمهوری، مک کین و رامنی (دنبالهروهای بوش) و کلینتون(دنباله رو اوباما) نمایندگانش بودند.
به همین دلیل حتی پیش از بحران کرونا و شورش اجتماعی ضدنژادپرستانه علیه نهادهای حاکم نیز تحلیلگران بر این باور بودند ترامپ در انتخابات 2020 فاقد سلاح برنده 4 سال قبل خود یعنی شعار «تغییر» است. در حالی که ترامپ تنها در حیطه شکوفایی اقتصادی و با آمارسازیهای آنچنانی درباره اشتغال و رشد اقتصادی، قول «تغییر» میداد اما در واپسین ماههای سال 2019 نیز چشمانداز اقتصادی چندان روشن نبود. بازگشت رکود اقتصادی در سال 2020 یکی از بحثهای رایج مطبوعات غربی در آن مقطع بود و وحشت از موج اعتراضی جوکریسم اوج میگرفت. نقطه عطف آن پیشبینی یک سال فاجعهبار اقتصادی همراه با هرج و مرج اجتماعی توسط تحلیلگران بانک «جی پی مورگان چیس»، عظیمترین بانک سرمایهای آمریکا و جهان بود که آن روز کمتر کسی جدی گرفت (رک: گزارش «آمریکای 2020، جوکر شوخی نیست»، «وطن امروز» 11 دی 1398). در عمل بحران کرونا، زودتر از بحران اقتصادی فرا رسید و نظام سرمایهداری را در آمریکا ضربه کرد و در سطحی بینالمللی به چالش کشید.
سیانان اخیرا گزارشی تطبیقی میان نتایج انتخابات ۲۰۱۶ و آخرین نظرسنجیهای فعلی منتشر و پیشبینی کرده که اگر ترامپ جز ایالت اوهایو، آرای الکترال را در زوج ایالتهای آریزونا و ویسکانسین یا میشیگان و ویسکانسین واگذار کند، قطعا نتیجه کلی را به بایدن خواهد باخت. در حال حاضر او در میشیگان و ویسکانسین به طور میانگین ۶ درصد رای کمتری از معاون سابق اوباما دارد. اما مشکل او از این هم جدیتر است، چون حتی در نظرسنجیهای 2 ماه پیش یعنی پیش از سقوط شدید اعتبارش نزد همحزبیها، حتی در فلوریدا، سومین منبع بزرگ آرای الکترال که پایگاه سنتی جمهوریخواهان بوده است نیز در مقابل 46 درصد آرای احتمالی بایدن تنها 40 درصد شانس داشته است.
علاوه بر شرایط اجتماعی کاملا معکوسی که نسبت به انتخابات 2016 بر فضای انتخابات 2020 حاکم شده، اوضاع در داخل ستاد ترامپ هم وخیم است. نهتنها پارادایم «تغییر» اجتماعی علیه ترامپ است، بلکه برخلاف دوره قبل دموکراتها با همه ضعفهایشان منسجمتر شدهاند و در عوض شکاف درون حزب جمهوریخواه بیشتر و بیشتر میشود. در نتیجه این شکاف بیسابقه، احتمال دارد شاهد یک پدیده سیاسی بیسابقه یعنی چرخش آرای الکترال جمهوریخواهان به سمت دموکراتها حتی در ایالتهایی باشیم که ترامپ هنوز در آنها آرای قابل توجهی دارد. این به معنای کودتای ساختار سیاسی علیه رئیسجمهور وقت خواهد بود.
ارسال به دوستان
بررسی نوسان بی سابقه نرخ اجاره مسکن در کشور طی 7 سال گذشته
میراث خانه به دوشی
* براساس آمارهای سرشماری نفوس و مسکن در 20 سال گذشته سهم اجارهنشینی از بازار مسکن 2 برابر شده است
گروه اقتصادی: بازار اجارهبها با وجود رکود کرونایی در این روزها بسیار پررونق است؛ بازاری یک طرفه که صاحبخانهها در نبود نظارت کافی هر قیمتی که میخواهند برای اجارهبها اعلام میکنند. با این دست فرمان اغلب مستأجرها ترجیح میدهند شهرهای بزرگ را ترک و حاشیهنشین شوند.
به گزارش «وطن امروز»، شروع فصل گرما برای مستاجرها همراه با یک کابوس سالانه است؛ تمدید قرارداد یا انعقاد قرارداد جدید با صاحبخانه. این کابوس در سال جاری نسبت به سالهای گذشته بسیار وحشتناکتر شده است. روند افزایش قیمت ارز، مسکن و طلا تاثیر خود را بر بازار اجارهبها گذاشته و صاحبخانهها برای عقب نیفتادن از روند صعودی تورم، هزینههای اجاره را افزایش دادهاند. البته ارقام موجود برای اجارهبها و رهن مسکن در شهرهای بزرگ حتی از ارقام تورم در دیگر بخشهای اقتصاد پیشی گرفته است. حتی با در نظر گرفتن اینکه هزینههای اجاره مطابق با تورم افزایش پیدا کرده باشد، این موضوع نباید مغفول بماند که درآمدهای یک مستاجر در حال حاضر متناسب با افزایش ارزش سرمایه صاحبخانه رشد نداشته و انتظار دوام آوردن مستاجرها در این شرایط بیجاست. بر این اساس رشد اجارهبها معلول عامل بنیادیتری به نام رشد قیمت مسکن است که خود معلول عقب افتادن عرضه از تقاضا و عمل نکردن دولت به وظایف قانونی خود است. بررسی آمارهای سرشماری نفوس و مسکن سازمان آمار نشان میدهد طی 20 سال اخیر نحوه تصرف مسکن مردم به دلیل عقب ماندن درآمدهای آنها نسبت به قیمت مسکن تغییر محسوسی داشته است به طوری که در سال 75 تنها 15 درصد از مردم مستاجر بودند اما به مرور این آمار در سال 95 به بیش از 30 درصد افزایش یافته است که نشان از رشد 100 درصدی تعداد مستاجرها در 30 سال دارد. همزمان با افزایش تعداد مستاجرها، ارقام اجارهبها هم رشد قابلتوجهی داشته است، رشدی که در مقاطعی با طرحهایی مانند مسکن مهر یا تسهیلات بانکی کمی از شدت آن کاسته شده بود. با شروع به کار دولت روحانی و تمرکزش بر اصل دخالت نکردن دولت در بازار و تولید مسکن، روند رشد هزینههای اجارهبها افزایش داشته است. براساس گزارشهای رسمی وزارت راهوشهرسازی، سال 92 متوسط اجارهبهای یک متر واحد مسکونی در شهر تهران 19 هزار تومان بوده است، این یعنی مستاجرها میتوانستند یک واحد مسکونی 100 متری را در شهر تهران با هزینه ماهانه یک میلیون و 900 هزار تومان اجاره کنند. این رقم در پایان سال 98 طبق آمارهای رسمی به 51 هزار تومان رسیده است. یعنی همان واحدی مسکونی را که در سال 92 اجارهاش کمتر از 2 میلیون تومان بوده در زمستان سال پیش با 5 میلیون تومان ماهانه هم مستاجرها نمیتوانستند اجاره کنند.
بررسیهای میدانی حاکی از آن است که شرایط بازار اجارهبها بسیار وخیمتر از رشد 200 درصدی هزینههای اجارهبها از ابتدای دولت است و اجاره یک واحد 100 متری با مبلغ ماهانه 5 میلیون تومان عملا در تهران غیرممکن است. در همین چند ماه گذشته از سال 99 و روشن شدن تبعات اقتصادی کرونا که واحدهای مسکونی را تبدیل به محل درآمد اصلی اکثر صاحبخانهها کرده، در کنار عواملی مانند رشد قیمت طلا، ارز و مسکن که پیشتر قید شد، اجارهبها هم افزایش یافته است.
برای بررسی بیشتر بازار اجارهبها سراغ یکی از مشاوران معاملات املاک در مرکز شهر تهران (حوالی انقلاب) رفتیم و فایلهای پیشنهادی مردم برای واحدهای 50 تا 70 متری را جویا شدیم. این مشاور املاک در ابتدای اظهارات خود پیش از هر چیز خاطرنشان کرد که برای اجاره یک واحد نقلی و بدون امکانات هم در این منطقه حداقل 50 میلیون تومان احتیاج است و در صورتی که چنین توانی نداریم اساسا امیدی به پیدا کردن خانه نداشته باشیم. او توضیح میدهد که بخش قابل توجهی از مستاجرهای این منطقه با شروع فصل نقل و انتقال و کشف قیمتهای جدید ترجیح دادهاند یا واحدهای خود را کوچک کنند یا به منطقهای پایینتر بروند یا ایضا از تهران خارج شوند.
به گفته این مشاور املاک، هزینه رهن کامل یک واحد 60 متری با عمر 20 سال در منطقه انقلاب 160 میلیون تومان است. این مشاور املاک درباره واحدی که بتوان با پرداخت هزینه همزمان ودیعه و اجاره ماهانه تملک کرد، گفت: واحدی که صرفا اجاره برای آن پرداخت شود بسیار محدود است اما یک واحد 60 متری 25 سال را میتوان با 80 میلیون رهن و 2 میلیون تومان اجاره کرد. زمانی که از او هزینه اجاره و رهن یک خانه نوساز در این منطقه را با متراژی بین 80 تا 90 متر جویا شدیم، گفت: 250 میلیون ودیعه و یک میلیون اجاره برای آن لازم است.
* طرح مجلس برای رفع مشکل مسکن
در همین باره عضو هیأترئیسه مجلس از تدوین طرحی در مجلس برای حل مشکل مسکن خبر داد و گفت: این طرح هفته آینده با یک فوریت تقدیم هیأترئیسه میشود. حسینعلی حاجیدلیگانی درباره مشکل مسکن جوانان گفت: بحثی را در مجلس دنبال میکنیم که با توجه به وضعیت خاصی که در بازار مسکن روی داده، مجلس یازدهم باید یک اقدام انقلابی برای حل فوری مشکل مسکن انجام دهد و مشکلات مردم در این زمینه را برطرف کند. بازار مسکن هم از کمبود، هم از تورم افسارگسیخته و هم از مشکل مدیریت و رهاشدگی رنج میبرد که باید حل کنیم.
به گفته عضو هیأترئیسه مجلس، به نظر میرسد طرح نمایندگان باید با یک فوریت تقدیم هیأترئیسه شود و اقدامات فوری برای حل مشکل مسکن انجام شود. وی افزود: دنبال این هستیم که 2 بسته سیاستی، یکی بسته نظارتی و دیگری بسته تقنینی و اصلاح قوانین مرتبط با مسکن را تهیه کنیم. آنچه در حال حاضر بر قیمت مسکن اثر دارد ولی قانون آن اجرا نمیشود، به عنوان مثال ماده 54 مکرر قانون مالیاتهای مستقیم است که دولت باید در شهرهای بیش از 100 هزار نفر جمعیت از خانههای خالی مالیات بگیرد. اگر چه این قانون مصوب سال 94 است اما تاکنون از سوی دولت اجرا نشده و این جای تأسف دارد که چرا بند «ث» تبصره 6 قانون بودجه 99 کل کشور اجرا نشده و مالیات بر خانههای خالی را اجرا نکردند. حاجیدلیگانی بسته دوم سیاست مسکن را شامل بخش تقنینی عنوان کرد و گفت: این بحث شامل خلأهای قانونی است؛ جایی که نیاز به اصلاح قانون است و این قوانین مانع تولید مسکن شدهاند، باید اصلاح شوند و در سال جهش تولید باید در تولید مسکن رونق صورت گیرد. عضو هیأترئیسه مجلس با بیان اینکه همه مواد مورد نیاز تولید مسکن در داخل کشور وجود دارد، گفت: مشکلاتی در این زمینه وجود دارد که از نظر قانونگذاری باید اصلاح شود. یکی از محورهای اصلی تولید مسکن این است که 60 درصد هزینه مسکن را زمین تشکیل میدهد و این نسبت در تهران به 70 درصد هم میرسد، بنابراین اگر بتوان با راهکاری قیمت زمین را از مسکن جدا کرد، قیمت مسکن کاهش مییابد. نماینده شاهینشهر، برخوار و میمه در مجلس گفت: کشور ما از 165 میلیون هکتار وسعتی که دارد، تنها در 42 درصد آن سکونتگاه ساخته شده و ساخت مسکن در کمتر از 5 درصد مساحت کشور باعث شده تراکم جمعیت صورت گیرد و قیمتها بالا رود، به خاطر اینکه طرح آمایش سرزمینی اجرا نشده است و نمیدانیم جواب خدا را چه بدهیم که زمینی به این وسعت برای کشور قرار داده اما در شهرهای ما تراکم جمعیت وجود دارد و قیمت بشدت افزایش یافته است و ما دنبال حل این مسائل هستیم. حاجیدلیگانی در عین حال گفت: در حال حاضر 5/3 میلیون پسر و 3میلیون دختر در کشور داریم که زمان ازدواجشان گذشته و هنوز ازدواج نکردهاند و هر سال حدود 828 هزار پسر و 630 هزار دختر به سن ازدواج میرسند. وی افزود: طرح مسکن هفته آینده در مجلس مطرح میشود. در هفته جاری امضای نمایندگان تکمیل شده و این طرح با امضای نمایندگان به هیأترئیسه مجلس ارائه میشود و با قید یک فوریت در دستور جلسه هفته آینده مجلس قرار میگیرد. عضو هیأترئیسه مجلس همچنین در پاسخ به اینکه آیا برای اصلاح وضعیت مسکن فقط باید از دولت انتظار داشت یا اینکه باید زمینه را برای حضور بخش خصوصی در تولید مسکن فراهم کرد، گفت: باید موانع رونق مسکن را برداریم تا بخش خصوصی رغبت پیدا کند و نقدینگی و سرمایه خود را برای ساخت مسکن بیاورد، البته دولت هم باید موانع را برطرف کند؛ از جمله آزادسازی زمین، گرفتاریهای شورای عالی شهرسازی و معماری برای توسعه شهرها وجود دارد که باید این موانع برطرف شود.
***
[دولت در حوزه مسکن فقط حرف زد]
مسعود نجفی، کارشناس بازار مسکن با بیان اینکه راهکارهای ارائهشده در دولت آقای روحانی تاکنون منجر به صاحبخانه شدن یک نفر هم نشده است، خاطرنشان کرد: متاسفانه مسؤولان کشور به جای ارائه راهکار و توجه به راهکارهای کارشناسان اقتصادی و مسکن بیشتر حرف میزنند تا عمل به راهکارهایی که حلال مشکل بخش مسکن است. شاید تنها راهکار ارائه شده از سوی مسؤولان بویژه در زمان آقای روحانی راهکارهای تاثیرگذار بر روان مردم است یعنی به جای ارائه راهکار عملیاتی با بیان مطالبی به دنبال کاهش نرخ مسکن از طریق بار روانی موضوعات مطرح شده هستند که قطعا هیچ کمکی به بخش مسکن و رفع چالشهای این حوزه نمیکند.
وی با بیان این نکته که باید در بخش مسکن واقعنگر بود تا بر چالشهای آن غلبه کرد، گفت: راهکار حل مشکل مسکن دیدن واقعیتهای این بخش است بدون هر گونه شعاردهی. تدوین قوانین و تصویب دریافت مالیات از خانههای خالی راهکار مهمی است اما مهمترین راهکار حل چالش مسکن در کشور تولید مسکن و ارائه زمین رایگان یا ارزان به متقاضیان واقعی است، هر چند کوتاه کردن دست دلالان با دریافت مالیاتهای سنگین از آنها در بخش مسکن نیز راهکار بسیار خوب و کمککنندهای برای رفع نیازهای سرکوبشده واقعی در بخش مسکن برای خانهدار شدن است. اگر انبوهسازی و ساخت مسکن در دستور کار دولت قرار نگیرد دلالان همچنان در بازار جولان میدهند، لذا تغییر سیاستگذاریها به سمت تولید بیشتر و کوتاه کردن دست دلالان از بازار بهترین و موثرترین راهکار خانهدار کردن مردمی است که از گرانی مسکن بشدت رنج میبرند. این کارشناس حوزه مسکن افزایش هزینههای اجارهبها را ناشی از تبدیل شدن مسکن به کالای سرمایهای و افزایش قیمت آن در سالهای اخیر دانست و اظهار داشت: تمام سیاستهایی که هیچگاه منجر به عمل نشد امروز باعث نجومیشدن هزینههای اجارهبها شده به طوری که مردم ترجیح میدهند به سمت حاشیه شهرها حرکت کنند.
***
پیشنهاد کارشناس مسکن برای کاهش نرخ اجارهبها
بخش خصوصی واحدهای مسکونی مورد نیاز مستأجرها را تأمین کند
ایرج رهبر، کارشناس بخش مسکن با توضیح اینکه در ایران فرهنگ مالکیت بیشتر از فرهنگ اجارهداری جا افتاده است، گفت: بحث تصدیگری و مالک خانه بودن موضوعی است که از قدیم در فرهنگ ایرانی وجود داشته است. شاید به دلیل همین فرهنگ است که بخش خصوصی تمایلی برای ورود به بازار اجاره به شکل حرفهای ندارد. البته این روند در سالهای اخیر و افزایش مستاجر در کشور تغییر کرده است. اجارهداری به صورت حرفهای در بسیاری از کشورهای دنیا تجربه شده و نتیجه خود را پس داده است.
عضو هیأتمدیره کانون سراسری انبوهسازان کشور، دراین باره افزود: طبق آمارها نزدیک به 40 درصد از جمعیت کشور مستاجر هستند، البته این رقم در شهرهای کوچک و بزرگ متفاوت است، برای مثال در تهران به مراتب رقم بالاتر است. جمعبندی این آمار یعنی بازار بسیار مناسبی با حجم بالای تقاضا در زمینه اجاره مسکن وجود دارد. رهبر اظهار داشت: مطالعات تطبیقی نشان میدهد کشورهایی که مانند ایران چنین بازار اجارهای دارند، برای تامین نیاز متقاضیان از ظرفیت بخش خصوصی استفاده میکنند، به این صورت که شرکتهای انبوهساز موظف میشوند بخشی از تولیدات خود را به شکل اجاره برای یک مدت مشخص که کمتر از 5 سال نیست در اختیار متقاضیان قرار دهند. این اقدام نیازمند ورود بخش خصوصی به بازار مسکن است.
رهبر خاطرنشان کرد: این اتفاق میتواند با مداخله دولت هم صورت گیرد، البته انتظار این است که اگر دولت مجری است اجاره منتهی به تملیک شود؛ چنین سیاستی هم در اغلب کشورهای توسعهیافته رایج است اما در ایران تاکنون محقق نشده است.
کارشناس حوزه مسکن اظهار داشت: قانون اساسی جمهوری اسلامی به صراحت دولت را مسؤول خانهدار کردن مردم دانسته است و این حق مردم بر گردن دولتهاست. وی گفت: قانون روشهایی برای ساماندهی و عرضه مسکن مصوب سال 78 ارائه داده است که نمونههای عملیاتی آن شامل اعطای زمینهای ارزانقیمت، تسهیلات ارزان، تخفیفهای مالیاتی و عوارضی برای اینکه واحد مسکونی را در اختیار متقاضیان بگذارد، است که مسکن مهر نمونهای از این موارد بود که متاسفانه در دولت روحانی تداوم پیدا نکرد. رهبر در پایان خاطرنشان کرد: طرح مسکن مهر در راستای وظایف دولت نسبت به خانهدار کردن مردم صورت گرفت و تا حدودی توانست بار هزینههای مسکن را در سبد هزینههای خانوار کاهش دهد و احتیاج است بار دیگر دولتها به سمت چنین طرحهایی حرکت کنند.
***
گلایه نایبرئیس اتحادیه مسکن درباره وضعیت این روزهای بازار اجارهبها
دولت وظیفه خود را در حوزه مسکن فراموش کرده است
حسام عقبایی، نایبرئیس اتحادیه مسکن در گفتوگو با «وطن امروز» با اشاره به اینکه در دولت آقای روحانی توازن بین عرضه و تقاضا در بخش مسکن نادیده گرفته شد، خاطرنشان کرد: یکی از موضوعاتی که راهکار بسیار اساسی در حل مشکل مسکن به شمار میرود ایجاد توازن بین عرضه و تقاضای مسکن است. دولت آقای روحانی سالانه بین 300 تا 400 هزار مسکن ساخته است در حالی که کشور بین یک تا 2 میلیون نیاز انباشت شده دارد بنابراین در حوزه عرضه و تقاضا توازن از دست رفته است و این عدم توازن است که قیمت مسکن را به حد نامتعادلی افزایش داده و مردم را با چالشهای مختلفی روبهرو کرده است. وی بیان داشت: اگر تولید مسکن به میزان قابل توجهی افزایش یابد و بین عرضه و تقاضا تعادل ایجاد شود قطعا قیمتها منطقی میشود و حباب مسکن از بین میرود و در نهایت این موضوع منجر به خانهدار شدن مستاجرها یا کاهش هزینههای آنها میشود. بیتوجهی دولت به تولید مسکن باعث آن شد که متاسفانه صدور پروانههای ساختمانی با کاهش چشمگیری مواجه شود. پر واضح است تا زمانی که خانه برای مردم تولید نشود به علت کمبود آن و تقاضای بسیار زیاد، مسکن همچنان در اوج قیمتی خود باقی میماند.
عقبایی کاهش سطح درآمدها را یکی از مسائل تاثیرگذار در عدم توانایی خرید یا اجاره مسکن مناسب عنوان کرد و افزود: یکی از موضوعات دیگری که در این میان مهم است و البته نادیده گرفته شده کاهش قدرت خرید مردم و کاهش ارزش پول ملی است. هنگامی که سطح درآمدها با قیمتها یکسان نباشد و ناترازی دراین بخش دیده شود قطعا مردمی که روز به روز زیر خط فقر میروند - قادر به خرید یا حتی اجاره مسکن مطلوب و مورد نظر خود نخواهند بود. اینگونه است که طبقات متوسط جامعه به جنوب شهر رفته و مردم جنوب شهر به دلیل افزایش اجارهها راه حاشیهنشینی را در پیش گرفتهاند. وی با تاکید بر اهمیت اعطای تسهیلات به متقاضیان واقعی مسکن گفت: افزایش میزان تسهیلات بانکی برای خانهدار کردن مردم نیز موضوع مهمی است. روال کشورهای توسعهیافته در اختیار قرار دادن بخش اعظمی از هزینه خرید خانه است در حالی که در ایران بخش ناچیزی از قیمت مسکن به عنوان وام ارائه میشود که با این میزان وام، متقاضی حتی قادر به خرید چند متر ناقابل خانه در شهرهای بزرگ نیست. از سوی دیگر حتی اگر وامهای کلان برای خرید خانه به مردم پرداخت شود به علت نداشتن درآمد کافی، مردم قادر به پرداخت اقساط خود نخواهند بود که این نیز قوز بالا قوز دیگری است، بنابراین اعطای زمین رایگان و حمایت دولت از ساختوساز مسکن به صورت انبوه برای مردم بهترین راهکار خانهدار کردن اقشار متوسط و نیازمند جامعه است.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|